مردمانی که با وجود حضور در غدیرخم، در فاصلهای حدود 70روز پس از آن و در زمان ارتحال پیامبر اکرم(ص)، تن به غوغای سقیفه دادند، مسلما اگر واقعه غدیر نیز رخ نمیداد، با قاعده بازی سران سقیفه بنیساعده، جانشین رسولالله را به شمایلگردانان این ماجرا میسپردند و بدینترتیب، ابوبکر خلیفه اول میشد. بعدتر، ابوبکر نیز در میان جمعی از صحابه، عمر را جانشین خود میکرد و عمر نیز شورای خلافت پس از خود را تشکیل میداد و عثمان خلیفه سوم میشد و سرانجام پس از قتل عثمان، حضرت علی(ع) از سوی مردم به عنوان خلیفه برگزیده میشد. با این حساب واقعه غدیرخم با وجود همه حجیتاش، تغییری در تاریخ سیاسی اسلام ایجاد نکرد. کما اینکه همان مردمانی که هجوم بر در خانه علی(ع) آوردند تا ایشان خلافت را بپذیرد اشارتی بر غدیر نداشتند و این تقوا و عدالت علی بود که آنان را پس از عثمان جذب خود کرد.
مسلما اگر مسلمانان صدر اسلام، پس از ارتحال حضرت رسول(ص)، بار دیگر دعواهای اوس و خزرج را زنده نمیکردند و دنبال برتریجویی مهاجرین نسبت به انصار نبودند، یا حتی واقعه 70روز قبل در غدیرخم به آنها یادآوری میشد، مسیر تاریخ اسلام به گونهای دیگر رقم میخورد اما تیزشدن احساسات جاهل، غفلت از حقایق و احتمالا فریفتهشدن به حب جاه و ریاست، آن همزمانی که اسلام، فتح الفتوح کرده بود و غنایم و سرزمینهای زیادی در اختیار داشت، انحراف را رقم زد و کجراههها انتخاب مسلمانان شد. مسلمانان به ثقلین بیاعتنایی کردند و نتیجهاش را برای هزاران سال چشیدند.
آنچه حضرت رسولالله(ص) در غدیرخم به عنوان اکمال دین و اتمام نعمت الهی بر امت اسلامی ورضایت پروردگار از این اسلام طبق نص صریح قرآنکریم بر مردمان عرضه کردند، اتمام حجتی بود که راه هدایت را مشخص میکرد و این سترگتر از جانشینی برای حکومت اسلامی بود. ناگفته پیداست همانگونه که یاد شد اگر مسلمانان هدایت را برمیگزیدند و شتر خلافت را همان ابتدا به صاحب اصلی آن میسپردند، اختلافات برای همیشه میان مسلمانان از بین میرفت و راه نجات و فلاح برای همه اعصار هموار میشد اما نه حضرت رسولاکرم(ص) برای ادامه حکومت میان خاندان خود مردمان را در غدیر خم به ولایت امیرمؤمنان دعوت کرد و نه حضرت علی(ع) در زمان پایمالشدن این حق، آن را برای شخص خود طلب کرد. کمااینکه آن حضرت در خطبه شقشقیه به صراحت فرمودهاند:«اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را برکوهان آن انداخته و رهایش میساختم و آخر خلافت را به کاسه اول آن سیراب میکردم. آنگاه میدیدید که دنیای شما نزد من از آببینی بزغالهای بیارزشتر است».
اگرچه امیرمؤمنان بارها و بارها حتی همان ابتدای انحراف سقیفه در جمع مسلمانان حق خلافت را با استدلالهای فراوان از آن خود دانستند و حضرت فاطمهزهرا(س) با آن شرایطی که برای ایشان به وجود آورده بودند، جانانه از حق امیرمؤمنان در مسجد بین مهاجرین و انصار دفاع کردند اما همان زمان نیز علی(ع) در پاسخ شکوه همسرش، فاطمه زهرا(س) فرمود: «اگر میخواهی این صدای اذان بماند، بیش از این صبوری کن».
محدود کردن رخداد عظیم غدیر، درچارچوب حفظ و بقای حکومت، جفایی است که از ابتدای تاریخ اسلام، مغرضان و معاندان برآن اصرار کردهاند آن چنان که یزید- لعنتالله علیه- گفت: «لعبت هاشم بالملک فلا خبرجاء ولا وحی نزل»؛ با این تعبیر که این بازی بنیهاشم برای دستیافتن به حکومت بود وگرنه خبری از وحی و نزول آیات الهی در کار نیست. از دیگرسو، حضرت رسولاکرم(ص) در خطبه غدیر به صراحت بیان داشتند: «از جبرئیل خواستم که از خداوند متعال معافیت مرا از تبلیغ این مأموریت تقاضا کند؛ ایبسا چون میدانستم که در میان مردم، پرهیزگاران اندک و منافقان بسیارند و از مفسدهجویی گنه آلودگان و نیرنگ بازی آنان که این اسلام را به تمسخر و استهزاء گرفتهاند، آگاهی داشتم. هنوز آن آزارها که این گروه بارها بر من روا داشتند را از خاطر نبردهام. تا آنجا که به دلیل ملازمت و مصاحبت فراوان علی با من و توجهی که به او داشتم، به عیبجویی من برخاستند و مرازود باور خواندند که هرچه میشنود، بیاندیشه میپذیرد. من هماکنون میتوانم یکیک از این گروه را به نام و نشان، معرفی کنم، لیکن به خدا سوگند که من در مورد این افراد بزرگوارانه رفتار کرده و میکنم».
این سخنان پیامبر نشان میدهد که حضرت رسول برخاندان خویش بیم داشت تا منافقان امت برای دستنیافتن اهلبیت(ع) به حق خود، از هیچ سبعیتی فروگذار نکنند که البته نکردند و اتفاقا اگر غدیر رخ نمیداد شاید ماجرای در سوخته خانه حضرتزهرا(س) یا قصه آن چادر خاکی در کوچههای مدینه و دیگر حوادث تلخ صدر اسلام نیز اتفاق نمیافتاد. اما این دستور الهی بود که ای رسول، آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده را به مردمان ابلاغ کن که اگر از این فرمان سرپیچی کنی از رسالت خود فروگذار کردهای و خداوند تو را از شر مردمان حفظ میکند».
و به راستی این مأموریت عظیم که خداوند آن را مساوی همه رسالت حضرت رسول گرفته و پیامبر اکرم از ابلاغ آن، چنان دنبال معافیت بود، آیا نعوذ بالله برای حکومتداری و حطام دنیا بود؟
آنچه از معارف الهی و سخنان متواتر اهلبیت(ع) برمیآید آن است که طبق همان فرموده یاد شده امیرمؤمنان در خطبه شقشقیه، اگرچه خلافت رسولالله(ص)، حق غصب شده امیر مؤمنان و فرزندان پاک ایشان بود اما آنها این حق را نه برای خود که برای هدایت جامعه اسلامی طلب میکردند. وقتی حاکم اسلامی با کسوت عصمت، زمام جامعه را در دست داشته باشد، شرایط را بهگونهای فراهم میآورد تا مردمان زمینه مساعدتری برای اصلاح و نجات بیابند؛ به تعبیر دیگر حکومت وسیلهای میشود برای هدایت جامعه اسلامی به سوی مسیر حق و چنین جامعهای است که مردمانی متخلق به اخلاق الهی تربیت میکند. طبیعی است که وقتی مردم خود از داشتن چنین موهبتی سر باز زنند اگرچه هدایت تشریعی مردمان همچنان بر ذمه ولیالله الاعظم میماند اما زمامداری جامعه برعهده آنان نخواهد بود که «انالله لایغیرما بقوم حتی یغیر واما بانفسهم».
آنچه در غدیرخم از سوی پیامبراکرم(ص) به مردمان ابلاغ شد، نسخهای برای هدایت تمام اعصار بود نه مسئله حکومتداری. خلافت و جانشینی رسول خدا برای هدایت تشریعی امت اسلامی بود آن هم توسط شخصی که مثل هارون را به موسی داشت جز آنکه پس از پیامبر، دیگر فرشته وحی بر بنیبشری نازل نشد. اما مردمان عصر حضرترسول آنگونه رفتار کردند که بنیاسرائیل در زمان غیبت موسی. و بیهوده نبود که علی(ع) پس از پیامبر این آیه را زیاد تلاوت میکرد که «ابنامان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی».
بنابراین آنچه از غدیر برای بشریت مانده امری سترگ و از جنس هدایت الیالابداست و این بلندای واقعه و عظمت رخداد را نشان میدهد. آنگونه که حضرت رسولاکرم(ص) در خطبه غدیر فرمودند: «ای مردم مبادا که نسبت به علی(ع) راه ضلالت و گمراهی سپرید و مبادا که از وی روی برتابید و مبادا که از ولایت و سرپرستی او و از اوامر و فرمانهایش به تکبر سر باز زنید. ای مردم علی را برتر و والاتر از هرکس بدانید که خدایش از همه والاتر و برتر دانسته است. به ولایت او تمکین کنید که خدایش به ولایت برشما منصوب فرموده است...» راز مانایی غدیر در همین جاودانگی الهی است که اگر بهزعم برخی کجاندیشان، غدیرکارکردی سیاسی داشت، دیگر علی نه استخوانی را در گلو تحمل میکرد و نه خاری را در چشم.